Monday, October 6, 2008

آرزویی بر بال ابرها


آرزویی بر بال ابرها

چشمان معصومت قلب خورشید را کند بیدار
لبخند سنگینت عقل سلیم را کند هوشیار

چهر خندانت در هر لحظه به خواب بینم
در وادی عشق بازان هردم به سراب بینم

آن لحظه که رخ یارم به ناگه آید در یاد
از خاطر شیرینش یکدم زلفم رود بر باد

هردم که پی عشق روم، آری که ... باشد
هر ره که به سویت جویم، آن خود ... باشد


6 comments:

Anonymous said...

salam, shoma shaeram hastid?

Anonymous said...

این شعره رو واسه کی خوندین؟!

Anonymous said...

مطمئنا اگر براي شخص مهمي ميبود فرشيد تقديمش ميكرد! من همه متناشو خوندم.
به نظر من:
خورشيد در خيال به دنيايي مينگرد كه كودكانش چشمان معصوم (!) و لبخندي سنگين (!) دارند و اين دنيا آنقدر دور از ذهن است كه خواب از سر ميپراند و هر انساني را عاشق خود ميسازد. شايدم جور ديگر بايد ديد!

Anonymous said...

ولی من فکر میکنم که برای کسی خونده! نظر خودت چیه فرشید؟

Anonymous said...

آره؟؟!! نکنه قضیه همون T است؟؟ D:

فرشید said...

ش. جان هر آنچه که روح تو را آرامش بخشد آرزوست.
چون ا. طعنه زنی بر من به که ره سوی بهمان بندی.
ز دوستان هر چه آید خوشست.